گناه دل ما
احد افخمی نیا -ارومیه
ذوالجناح است که در کرب و بلا مانده هنوز
بی سوار از غزل عشق جدا مانده هنوز
و هنوز آب سر افکنده آن دستانیست
که زدریای کرامات به جا مانده هنوز
باده جرم و گناه دل ما و افسوس
کودکی در عطش آب بقا مانده هنوز
کودکی خسته که با حنجره ای پر تب و تاب
تشنه در معرض باران بلا مانده هنوز
این سر نیزه شده آینه نور خداست
یا که خورشید زمین سربه هوا مانده هنوز
کاروان، قافله سالار کمی آهسته
کودکیهای من از قافله جا مانده هنوز
کودکیهای دلم تشنه و تنها و حزین
در بیابان عطشناک رها مانده هنوز
خطبه شیرزنی بین صف دشمن و من
غیرتم دستخوش ثانیه ها مانده هنوز
یا حسین بن علی ای غزل سرخ خدا
شعر من تا که کند درک تو را، مانده هنوز